سنگ صبورت بودم مثل قدیما...

ساخت وبلاگ
تموم دیشبُ خواب بر من حرام بود...دریغ از یه لحظه خواب!!!

حالا اینکه تا صبح چه حال بیقراری داشتم هم بماند...

صبحم که اگه میخوابیدم به کارام نمی رسیدم،مجبور شدم با همون حال کسل

روزو شروع کنم؛الان کاملا میدونی چه شرایطی بوده دیگه ، نه؟؟؟؟

بی حوصله و کلافه اتفاقی تلگرامتو باز میکنی و میبینی از کسی که انتظارشو نداری

مسیج داری!

باز میکنی و اولین چیزی که میبینی عکس یه دست خونی باشه ...

یه چیزی به اسم شاهرگ مثلا که زده شده باشه و تو ، یهو تنت یخ کنه...

یه آن به چشمات اعتماد نکنی و فکر کنی داری اشتباه میبینی...

میتونی تصور کنی چه روزی بود امروز؟؟؟ حالمو میفهمی؟؟؟

 آدما دقیقا به چه نقطه ای میرسن که مغزشون رد میده؟؟؟؟

+ سلام

_ سلام

+ چرا آخه بیشعور؟؟؟ چرا؟؟؟

_ نمیدونم! هیچی یادم نمیاد، فقط یادمه حالم خوب نبود...

+ همییین؟حالت خوب نبود؟؟؟؟؟ من مرده بودم؟ من که سنگ صبورت بودم

و هستم ، مثل قدیما! به چی فکر کردی دست به این کار زدی؟؟؟؟

_  دِ نه دیگه... نبودی... ا

+ :|

_ چیه؟ چرا ساکتی ؟ دروغ میگم؟؟؟ من که میدونم حالت از من بهم میخوره

+ :|

_ نمیخوای هیچی بگی؟

+ چرا میخوام... خفه شو! دارم فکر میکنم اگه الان زنده نبودی...

_هیچی نمیشد.نهایتا سال دیگه این موقع میگفتی یادش بخیر

چه روزایی داشتیم با این نارفیق...

+ بسه لطفا... نمیخوام حتی بهش فکر کنم.کی این اتفاق افتاده؟

_ یه هفته ای میشه!

+یه هفتهههه؟؟؟ حالا باید بفهمم؟

_معرفت تورو نشون میده که چقدر حواست به من هست

+ میدونی که خودمم تازه خوب شدم

_ اره میدونم ... و اینم بدون دلم میگه داری میری 

+کجا؟

_دنبال زندگیت...همون که اصلا با من بهش فکر نکردی، سنگ صبور نه! بهترین رفیق بودی

تو تموم این سالها ...حقم داری به من فکر نکنی با اون همه گندی که از من سراغ داری.

اما اینم بدون بعضی ادما اینقدر میتونن تو زندگیت پر رنگ بشن که حاضری برا داشتنشون

هر کاری کنی!... شارژ گوشیم داره تموم میشه دوباره بهت زنگ میزنم.خداحافظ

+ :|

 

 + مربوط به پست شبیه عروسکهای چینی

دغدغه های یک دهه شصتی...
ما را در سایت دغدغه های یک دهه شصتی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : cmoonsuns64f بازدید : 107 تاريخ : سه شنبه 2 آذر 1395 ساعت: 3:49