"نه" گفتن رو یاد بگیرید

ساخت وبلاگ
یعنی به هیچ وجه نمیتونم درک کنم چرا برای بعضی از افراد ، "نه" گفتن معادل صد بار مرده و زنده

شدنه!

نمونه اش هم داداش خودم!!! کلا با همه ی عالم و آدم رودر بایستی داره و همیشه میخواد همه رو

راضی نگه داره جز خودش و مارو!

داستان از این قراره که:

یکی دو هفته پیش به مناسبت سالروز تولد خواهر جان و داداش یه مهمونی داشتیم که تصمیم گرفتیم

دوستانه و مجردی برگزار بشه.اینکه حدود دو هفته ، واسه اون مهمونی سه تایی دوندگی داشتیم

بماند... اینکه با 65 نفر مهمون و یه عالمه تدارک و ... روز قبل مهمونی باغ کنسل شد هم بمانننننننند...

خدا میدونه چقدر حرص خوردیم که صاحب باغ که یکی از دوستان بود تو معذورات قرار گرفته و ما

نمیدونستیم قبل از ما قول باغ رو به یکی آشناهای نزدیک ، اونم دقیقا همون شب داده !

ظاهرا تو رودربایستی با ما میخواسته مهمونی اون آشنای نزدیکشون رو به تاخیر بندازه که طبیعتا اونا

هم تدارکاتی داشتن و مدعوینی که تاخیر امکان پذیر نبوده...حالا حرکت خیلی زشت اینجاست که ، روز

قبل مهمونی که ما باهاش تماس میگرفتیم برای گرفتن کلید، یا در دسترس نبود یا بود و جواب نمیداد...

من یکیو کارت میزدی خونم در نمی اومد...تو فکر مهمونایی بودم که از شهرستان قراره بیان و راهشون

دوره! بقیه رو هم که نگم دیگه...

ظهر چهارشنبه بود ، حالا مهمونی هم فردا شبه یعنی شب پنج شنبه ... این همه تدارک...65تا مهمون

و ما جایی برای مهمونیمون نداشتیم.هرجا هم زنگ میزدیم واسه باغ مجالس، آب پاکی رو میریختن رو

دستمون که حداقل باید از چند ماه قبل رزرو بکنید و این حرفا...

عصر شد و به نتیجه ای نرسیدیم تا بالاخره فکرامون رو ریختیم رو هم و دیدیم چاره ای جز خونه ی

خودمون نیست!

حالا موقعیت خونه رو واستون تشریح  میکنم تا عمق فاجعه رو دریابید...

یه آپارتمان تو طبقه ی هفتم ، محاصره شده با 15تا همسایه ...

ادامه داره...

+ نوشته شده در  چهارشنبه ۱ شهریور ۱۳۹۶ساعت 19:40  توسط moon & sun  | 
دغدغه های یک دهه شصتی...
ما را در سایت دغدغه های یک دهه شصتی دنبال می کنید

برچسب : گفتن,بگیرید, نویسنده : cmoonsuns64f بازدید : 96 تاريخ : پنجشنبه 2 شهريور 1396 ساعت: 17:07