مثلا من تو این سرمای یخ بندون دوست دارم یهویی برم سفر
تو راهم برف نبود نبود اما بارون حتما باید بباره وگرنه چه کاریِ اصلا؟
خب میشینیم تو خونه به فکر و خیالات شیرینمون می رسیم دیگه والاااا!
بعد یه کلبه جم و جور چوبی داشته باشیم تو دل جنگل یه جای بکر که هنوز پای آدما بهش
باز نشده :))
گوشه اش یه شومینه باشه پر از هیزم که تا رسیدیم روشنش کنیم بشینیم کنارش.
برق و روشنایی میخواییم چی کار؟ همون شمع عالیِ :) ترجیحا از نوع معطرش و ترجیحا
بوی وانیل و قهوه و بلوبری؛ خب وضعیت گرما و روشنایی که روشن شد حالا تو این بارون و
هوای طوفانی باید یه چیزی باشه که دو نفره مون رو کامل کنه مثلا یه موزیک لایت...همین
ترانه ی کوهن که داره پخش میشه جواب میده :)
حالا یه سوپ سبزیجات و مرغ هم تو این هوا خیلی میچسبه :) بعد شام هم یه کیک
شکلاتی با قهوه فرانسه این چسبندکی رو کامل میکنه قشنگ :))
حالا که دارم فکرشو میکنم چقدر گشنمه ، برم یه چیزی بخورم تا به هلاکت نرسیدم :))
چیه ؟؟ لابد هر لحظه انتظار داشتین اوضاع رومانتیک تر بشه؟؟؟
آخه منو چه به عاشفانه نوشتن؟چه توقعاتی از یه دیوونه داریناااا :))))
دغدغه های یک دهه شصتی...برچسب : نویسنده : cmoonsuns64f بازدید : 104